شاعر : حسن کردی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل
طبیب جـان پیغـمبرکه بود اُمِّابیـهـایـش هنوزعقل بشر مات است در حل معمایش
خداراخواستیم اول به حق فاطمهیعنی حدیثقدسی لولاک اینجا خوردهمعنایش
پدرمعراجرا حس کرده اما خوب میداند بلندشمیکند گل بوسه بردستانزهرایش
رسـولالله دارد دخــتـران دیـگـری امـا فقط میگفت برزهرا فدایش جانبابایش بجزچشم علی باید که روی ازخلق برگیرد چرا که چشمهارا میزند خورشید سیمایش جمال نوریاش در قبلخلقت زیرساق عرش خـدارا وجد میآورده با تهلـیل زیـبایش ملکقبل ازنظربروجهه نورانیاشهرگز نـمیدانـستتـسبـیـح خـداونـد تعـالایـش کسی که شوکت اوشهرهبرهفت آسمان باشدبخوانیمش بشریا انسیه یاآنکهحورایش؟ چهمعراجی ست سقف خانهاش جبریل میدانستکه عرشیتر ندید ازفرشزهرا چشم بینایش وما ادراک ما زهراچه زهراییکهمجهولاست شبیه قـبر مخفی از نظرها قـدر والایش